معنی سازی بادی

حل جدول

سازی بادی

سورنا ، کرنا ، شهنای ، نرمه نای ، دوزله ، نی انبان ، درای ، هفت بند ، نی ، شمشال ، شیپور ، ترومپت

واژه پیشنهادی

سازی بادی

گارمون

لغت نامه دهخدا

بادی

بادی. (ص نسبی) منسوب به باد.
- انجیر بادی، تین بادی، انجیر پیش رس و انجیر بادی در فارس معدودی ثمر انجیر است که پیش از رسیدن دیگر انجیرهای درختی پوچ و پرباد و کم مزه رسد.
- بواسیر بادی، نوعی از بواسیر.
- چراغ بادی، چراغ سیمی (در تداول عامه). چراغ فنری.
- کشتی بادی، کشتی دارای بادبان. کشتی باشراع.

بادی. (اِخ) ابوالحسن احمدبن علی بادی یا بادا. عامه وی را ابن البادا خوانند. (از انساب سمعانی). رجوع به بادا شود.

بادی. (ع ص) (از «ب دء») آغازکننده ٔ به چیزی. (از منتهی الارب). آغازکننده. (غیاث) (آنندراج). ابتداکننده. آغازنده. پیشدست:
گفت آری آنچه کردم اِستم است
لیک هم میدان که بادی اظلم است.
مولوی.
سهم بسهم والبادی ٔ اظلم. بادی الرأی، در اول دیدار دل. (ترجمان علامه ٔ جرجانی تدوین عادل ص 25).
- بادی نظر، اول نظر و آغاز آن. (ناظم الاطباء). اول رأی. ابتدای رأی. رائی که بار اول دست دهد پیش از امعان نظر. (از تاج العروس).
|| آفریننده. || نو بیرون آورنده. (از منتهی الارب).
- بادی الرأی، اول فکر. بدان که بادی اسم فاعل است از بدایت که بمعنی آغاز و اول است چون این را مضاف کردند بسوی الرأی الف در درج کلام افتاد ضمه بر یا ثقیل بود انداختند التقای ساکنین شد میان یا و لام یا افتاد در تلفظ مگر این یا را در رسم الخط می نویسند و در حالت جری نیز همین حکم است مگر در صورت نصب یا را حذف نکنند و مفتوح خوانند. (غیاث) (آنندراج). بادی الرأی، ظاهره و من همزه جعله من بدأت و معناه اول الرأی. (اقرب الموارد).
- بادی بدی، اسم للداهیه. (منتهی الارب). و مانراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرأی. (قرآن 27/11).

بادی. (ص نسبی) آنچه منسوب به باد باشد از فلکیات همچو: برج جوزا و دلو و میزان. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرا). || منسوب به باد (نفخ) در اصطلاح موسیقی. از ذوات النفخ در برابر زهی (ذوات الاوتار). رجوع به آهنگ شود. || (فعل دعایی) یعنی همیشه ودایم باشی. (برهان). همیشه و دایم باشی. (ناظم الاطباء). همیشه باشی. یعنی باشی تو در حال خطابست، چنانچه در مغائبه گویند بادا. (آنندراج) (انجمن آرا). بوادی. باشی تو:
تو بدرود باش ای جهان پهلوان
که بادی همه ساله پشت گوان.
فردوسی.
ز کشواد و گیوت که داد آگهی
که با خرمی بادی و فرهی.
فردوسی.
که جاوید بادی تو با تاج و تخت
همیشه بهر جای فیروزبخت.
فردوسی.
همه کار تو باد با عقلا
دور بادی ز صحبت جهلا
کند ار عاقلت بحق در خشم
به از آن کِت ببندد ابله چشم.
سنائی.
تا که باشد در مثل کالیأس احدی الراحتین
بادی اندر راحتی کآن را نباشد بیم یاس.
انوری.
و رجوع به باد شود.

بادی. (ع ص) (از «ب دو») پیدا و آشکار شونده. (از منتهی الارب).
- بادی الرأی، ظاهر رای و آنانکه آنرا مهموز دانند آنرا از بدأت گیرند، و آن بمعنی اول رأی است. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). ظاهر رأی یا اول آن. (منتهی الارب).
|| برآینده بسوی بادیه و مقیم در آن. (از منتهی الارب). آنکه در بادیه نشیند. (محمودبن عمر ربنجنی). بیابانی. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 24). مردم صحرائی. (آنندراج). صحرانشین.بادیه نشین. اهل بَدْو. مقابل قاری، حاضر، عاکف. خلاف محتضر. ج، بادون، بُدّی ̍، بُدّاء. (از منتهی الارب):و بلغت بادی زمین را که مقام گاه اصلی باشد بوم خوانند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 37).

بادی. (اِخ) دهی از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. در 40هزارگزی جنوب ایذه در کوهستان واقعست. منطقه ای است گرمسیر با 105 تن سکنه. آبش از چشمه و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ضمیمه ٔ صفحه ٔ مقابل 32).


سازی

سازی. (حامص) جزو دوم کلمات، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم) و «ی » (حاصل مصدر) است. این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن، چون گری و کاری: آباژورسازی. آبجوسازی. آب نبات سازی. اتومبیل سازی. ادوکلن سازی. باطریسازی. بتون سازی. بخاری سازی. بریکت سازی. بستنی سازی. بلورسازی. بیسکویت سازی. پستائی سازی (رویه ٔ کفش سازی). تارسازی. تخته سه لائی سازی. تفنگ سازی. جاده سازی. جعبه سازی. چاقوسازی. چای سازی.چراغ سازی. چرمسازی. چیت سازی. چینی سازی. حلبی سازی. حلواسازی. خاتم سازی. خانه سازی. خیابان سازی. داروسازی.دراژه سازی. دوچرخه سازی. دندانسازی. رادیوسازی. راه سازی. رنگ سازی. روده سازی. روسازی. روکش سازی. ریسمان سازی. زیرسازی. ساعت سازی. سماورسازی. سمپاش سازی. سنگرسازی. سیمان سازی. شراب سازی. شهرسازی. شیرینی سازی. شیشه سازی. صابون سازی. صاغری سازی. صندلی سازی. صندوق سازی.عینک سازی. فلزسازی. قاب سازی. قالب سازی. قفل سازی. قلعه سازی. قندسازی. قنداق سازی. کاشی سازی. کاغذسازی. کالباس سازی. کالسکه سازی. کبریت سازی. کره سازی. کشتی سازی. کلاه سازی. کلیدسازی. کلیشه سازی. کمپوت سازی. کنسروسازی. گچسازی. گراورسازی. لاستیک سازی. لوله سازی. لیمونادسازی. لیوان سازی. ماشین سازی. ماکارونی سازی. ماهوت سازی. مبل سازی. مجسمه سازی. مسلسل سازی. مقواسازی. مهرسازی. واشرسازی. واکس سازی. ورشوسازی. یخ سازی. یخچال سازی. یراق سازی. و غیره. || ترکیبات فوق بمعنی مکان و دکان و سرای و کارخانه ٔ ساختن کالا نیز آید. || کردن (در ترکیب با اسماء معنی): آرام سازی. پرخاش سازی. جادوسازی. جلوه سازی. جنگ سازی. چاره سازی. حیله سازی. خشم سازی. رزم سازی. زرق سازی. صلح سازی. ظلم سازی. فسون سازی. فتنه سازی. کینه سازی. کیمیاسازی. مهرسازی. نخجیرسازی. نیرنگ سازی. || برپا کردن. منعقد کردن. رونق دادن و آراستن: انجمن سازی. بزم سازی. حزب سازی. خودسازی. ظاهرسازی. عیش سازی. || پرداختن. تنظیم. تلفیق: آهنگ سازی. تصنیف سازی. ترانه سازی. غزل سازی. طلسم سازی. صورت سازی. || جعل: پرونده سازی. سندسازی. || نواختن و خواندن. چنگ سازی. عودسازی. غناسازی. نغمه سازی. نواسازی. || سازگاری. سازواری. هماهنگی: دمسازی. زمانه سازی. طبعسازی. || فراهم کردن: آردسازی. آهن سازی. آینه سازی. || آماده کردن. بسامان کردن: زمینه سازی. سبب سازی. عذرسازی. وسیله سازی. رجوع به ساز شود.

فرهنگ عمید

بادی

کارکننده با باد: آسیای ‌بادی، کشتی بادی، سازهای‌ بادی،
ویژگی وسیله‌ای ارتجاعی مانند لاستیک که آن را از هوا پر می‌کنند: قایق بادی،
ویژگی سلاحی که با فشار هوا گلوله را پرتاب می‌کند: تفنگ بادی،

باشی، همیشه باشی: شاد بادی که کردیَم شادان / ای به تو خان‌و‌مانم آبادان (نظامی۴: ۶۷۹)،

فرهنگ معین

بادی

آغاز کننده، آفریننده، نو بیرون آورنده، (اِ.) آغاز، شروع. [خوانش: [ع. بادی] (اِفا بدء.)]

ترکی به فارسی

بادی بادی

تاتی تاتی

فرهنگ فارسی هوشیار

سازی

‎ در جزو اخیر بعض کلمات مرکب آید بمعنی سازندگی بنا کردن عمل آوردن و آن عمل و شغل سازنده آنرا رساند: آباژور سازی آبجو سازی بخاری سازی چرمسازی: صابون سازی کاشی سازی مجسمه سازی یراق سازی، گاه محل و مکان و دکان و کارخانه ای را که در آن چیزی سازند رساند.

فارسی به عربی

بادی

هوائی

معادل ابجد

سازی بادی

95

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری